Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-05@22:57:23 GMT

همراهی خبرنگار فارس با یگان ویژه در شب آشوب

تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۹۵۰۶۳

همراهی خبرنگار فارس با یگان ویژه در شب آشوب

خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی|مدام فضای مجازی را بالا و پایین می‌کنم و گاهی سرم را بالا می‌آورم و نگاهی به اطرافم می‌اندازم، سرم سوت می‌کشد و مغزم از این حجم از تضاد رگ به رگ می‌شود. خدا لعنت کند آدمی را که برای این نیروها حرف در می‌آورد.

با هزار التماس و ترفند مادرم را راضی کرده بودم اما با این شرط که از راه دور و در فلان خیابان باشم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما حالا دور از چشم مادر در شلوغ‌ترین خیابان شهر قدم می‌زدم.

از چند روز قبل فضا را ملتهب کرده بودند که امشب همه داخل خیابان‌ها هستند و فردا براندازی نظام را جشن می‌گیرند من هم آمده بودم تا از نزدیک ببینم، اما واقعیت انگار با مجازی فرق داشت. تا چشم کار می‌کرد یگان ویژه ایستاده بود تا مردم عادی دچار مشکل نشوند.

کنار درب مغازه‌ای ایستاده بودم که صاحب‌مغازه بیرون آمد و کرکره را پایین کشید تلاقی نگاهمان با هزار سوال یکی شده بود، پیش‌دستی کردم و گفتم: خداقوت چرا الان دارید مغازه رو تعطیل می‌کنید؟

زیر لب چیزی زمزمه کرد، نفسش را با قدرت تمام بیرون داد و گفت: مگر نمی‌بینی چندتا بچه چه بلبشویی درست کردند باز خدا خیر دنیا و آخرت را به این مامورهای یگان ویژه دهد چند شبانه‌روز است از اینجا تکان نخورده‌اند و از مغازه‌های ما محافظت می‌کنند، درسته فروشم کم شده ولی لااقل شب‌ها خیالم راحته صبح که برمی‌گردم این مغازه و سرمایه‌ام سالمه. به خدا اگه یگان ویژه نبود نمی‌دونم چه بلایی سر مغازه‌ها و اموالمون میومد.

تازه انگار حواسش جمع شده بود سرتاپایم را برانداز کرد و گفت نکنه اومدی دنبال آزادی، از چادرت خسته شدی؟

گفتم: با این پوششم آزادترین دخترم، حالم خوبه، آزادی که معنیش برهنگی نیست..

گرم صحبت شده بودیم که صداهایی توجهم را جلب کرد، خداحافظی کردم و به سمت جمعیت رفتم چندتا ماشین وسط خیابان ایستادند و اکثرا دختر و پسرهای جوان پیاده شدند روسری‌ها را در هوا می‌چرخاندند و شعار می‌دادند.

فعلا تیتر این باشه

مامور یگان ویژه با متانت خاصی بلندگو دستی را روشن کرد تا با جمعیت سخن بگوید. اما باران سنگ بود که بر سر نیروی یگان ویژه سرازیر شد و مامور داشت زیر مشت و لگد اغتشاشگران جان می‌داد که ماموران دیگر نجاتش دادند. حالا همین صحنه که ماموران یگان ویژه برای بیرون کشیدن همکارشان از زیر مشت و لگد دارند تلاش می‌کنند را ثبت می‌کنند و می‌نویسند: لحظه حمله نیروهای امنیتی حکومت ایران، به افراد بی‌آزار که قصد عبور از خیابان را داشتند. #فعلا_تیتر_این_باشه

خوب نمی‌توانستم ببینم می‌خواستم به طرف مامور بروم نگران حالش بودم و نفس‌ کشیدنم تندتر شده بود، نکنه کشته شده باشه، خدا لعنت کنه مردمی را که برای این یگان ویژه حرف درمی‌آورند قشنگ می‌توانستند همه این آدم‌ها را ضربه‌فنی کنند اما به جای درگیری حرف زدند اما گوش شنوایی نبود انگار گوش‌هایشان نمی‌شنید و چشم‌هایشان نمی‌دید، صم بکم عمی فهم لا یعقلون...

اندک رهگذرانی که در خیابان بودند ترسیده بودند و می‌خواستند هرچه سریع‌تر از مکان دور شوند با فریادی به خودم آمدم نیروی یگان ویژه با چهره‌ای برافروخته پشت سرم ایستاده بود عرق از سر و صورتش روانه شده بود و چشم‌هایش کاسه خون شده بود نمی‌دانم از شدت خستگی بود یا از دود گاز اشک‌آور، خانم اینجا چه می‌کنی مگر تماشا دارد زودتر اینجا را ترک کن!

_خداقوت، خسته نباشید، خبرنگارم میخوام از نزدیک ببینم شماها چه می‌کنید

لااله الا الله ای گفت و گفت دخترم جای ماندن نیست جانت را بردار و برو و تا آمدم از اسم و رسمش بپرسم بین جمعیت گم شد.

یگان ویژه مهربان

خانمی که متوجه صحبت من با مامور یگان ویژه شده بود گفت خدا خیرشان بدهد، همین مامورهای یگان ویژه منظورمه. کنجکاو شدم و پرسیدم: چطور این روزها اتفاقی براتون افتاده؟ خانم جوان دستی به سر و صورتش کشید و آب دهانش را قورت داد: همین چند شب پیش برای کاری با دختر بچه کوچیکم بیرون بودم یه عده آشوبی به پا کرده بودند و وسط خیابان آتش راه انداخته بودند. یه عده‌شون انقدر خشن بودند که اگه واقعا یگان ویژه نبود بهمون رحم نمی‌کردن. اونشب دخترم از ترس مدام اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و منم از ترس زبونم بند اومده بود که بخوام ساکتش کنم اما یکی از همین مامورا اومد و دخترمو بغل کرد و انقدر باهاش حرف زد و براش شکلک‌های جورواجور درآورد که تا سر کوچه که رسیدیم گریه‌هاش به خنده تبدیل شده بود و نمی‌خواست از بغل مامور یگان ویژه پایین بیاد.

امشب که برای مراجعه به دکتر باید میومدم بیرون دیگه خیالم راحت بود تا این مامورهای گمنام هستن دیگه نمی‌ترسم الان هم دوست داشتم از اینجا که عبور می‌کنم بهشون خداقوت بگم که چندشبه خواب و خوراک ندارن و در نهایت گمنامی برای ما زحمت میکشن.

به فکر فرو می‌روم و به غربت یگان ویژه فکر می‌کنم اینکه چه تصویر غیرمنصفانه‌ای در فضای مجازی ترسیم شده و روح و روان مردم را درگیر کرده است.

با فاصله از جمعیت ایستاده بودم و به شعارهایشان گوش می‌دادم که باز این جمعیت مثلا آزادی‌خواه خانمی چادری دیدند و می‌خواستند به طرفش بروند و چادر از سرش بکشند. خانم با تمام توان به سمت نیروهای یگان ویژه می‌دوید و ماموران هم به سمت او تا اتفاقی نیفتد. ترس برم داشته بود و فکر می‌کردم هر لحظه یکی از پشت سر حمله کند و چادر از سرم بکشد زیر لب دعا می‌خواندم که به خیر بگذرد و مادرم چیزی نفهمد وگرنه باید فاتحه کارم را می‌خواندم و از فردا خانه‌نشین می‌شدم.

با صدای بوق ماشینی ۱۰ متر به هوا پریدم. مامور یگان ویژه که نقاب سیاهی روی سرش کشیده بود و فقط دو چشمش مشخص بود سرش را از شیشه ماشین بیرون کرد و گفت خانم خطرناکه سوار شید دارم این خانم را به جای امنی می‌رسونم اینجا براتون امن نیست من هم که ترس برم داشته بود سوار شدم تا از مهلکه نجات پیدا کنم همان خانم چادری بود که به سمتش حمله کرده بودند دستش را در دستم فشردم و نفس عمیقی کشیدم.

رو به مامور یگان ویژه گفتم نمی‌ترسید هر آن یکی از این آدم‌ها شما را بکشه؟

قرار بود جنگیدن فقط سهم ما باشه

-بالاخره یه روز اتفاق میفته، وقتی دارم تو کوچه قدم می‌زنم یه گوشه نشستم یا دارم تو خیابون رانندگی می‌کنم حس می‌کنم یه اسلحه پیشونیمو نشونه گرفته، کمتر از یک ثانیه طول می‌کشه تو اون یک‌ثانیه دارم فقط به این فکر می‌کنم که ای کاش جوری بزنه که مردم صدای شلیک رو نشنون صدای شلیک بدجوری می‌ترسوندشون زندگی کردن تو وحشت حقشون نیست قرار بود جنگیدن فقط سهم ما باشه، بزنه و همه این کابوس‌ها رو تموم کنه فقط خیالم راحت باشه  همه دارن تو خیابون‌ها قدم می‌زنن و میگن و میخندن اون وقته که دیگه منم آروم میشم و راحت تو خاک ایرانم می‌خوابم.

پایان پیام/ ۶۸۰۳۵

منبع: فارس

کلیدواژه: یگان ویژه فضای مجازی آشوب اغتشاشگران مامور یگان ویژه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۹۵۰۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پرسپولیس با هواپیما در ساری، اوسمار به نشست نمی‌رسد/ عالیشاه سرخپوشان را همراهی می کند

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، اعضای تیم فوتبال پرسپولیس بعد از تمرینی که امروز انجام دادند راهی فرودگاه شده اند تا به ساری بروند.

با توجه به مسافت هتل محل اقامت پرسپولیس با محلی که برای نشست خبری در نظر گرفته شده اوسمار ویرا به نشست خبری قبل از بازی نمی رسد.

سرخپوشان برای بازی با نساجی مصدومی ندارند و تنها محروم این بازی امید عالیشاه است. البته کاپیتان پرسپولیس امروز همراه همبازیان خود راهی قائمشهر می شود.

بازی دو تیم فردا ساعت 18:15 در ورزشگاه وطنی برگزار می شود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • برگزاری یادواره شهدای یگان ویژه کرمان
  • پرسپولیس با هواپیما در ساری، اوسمار به نشست نمی‌رسد/ عالیشاه سرخپوشان را همراهی می کند
  • سیستان‌وبلوچستان، فارس و تهران رکوددار بیشترین تعداد حوادث ترافیکی در کشور
  • جلوگیری از ناهنجاری‌های جامعه با بهره‌گیری از آموزه‌های قرآن
  • همدلی مدیران سرمایه بزرگی برای قزوین است
  • آبشناس: آمریکا به دنبال آشوب در کشورهای حوزه نفوذ روسیه است
  • وضعیت مهاجم استقلال برای همراهی تیمش مشخص شد
  • مهاجم استقلال به بازی با ذوب‌آهن رسید
  • مصدومیت آرمان رمضانی برطرف شد
  • خدمات فرهنگی و عمرانی خارگ افزایش یافت